مکرون و پروژه اروپا

ساخت وبلاگ

بعد از ماه ها رقابت کارزارهای انتخاباتی، "امانوئل مکرون" نامزد مستقل و میانه‌ روی حزب تازه تاسیس "به پیش"، برنده انتخابات ریاست جمهوری فرانسه شد. به نظر می رسد نتایج این انتخابات نشانه ای از وجود شکاف های اجتماعی و سیاسی در فرانسه و اروپا باشد. همچنین، با وجود نکات امید بخش قابل توجه پیروزی مکرون در انتخابات ریاست جمهوری فرانسه برای اتحادیه اروپا، شاید نتوان ورود او به کاخ الیزه را به معنای نجات کامل پروژه اروپا در نظر گرفت.

در ابتدا نگاهی می افکنیم به شکاف های اجتماعی و سیاسی موجود در سپهر سیاسی و اجتماعی فرانسه.به نظر می رسد رودرروی هم قرار گرفتن "مکرون" و "لوپن" در دور دوم انتخابات ریاست جمهوری فرانسه، جدا از نتیجه نهایی انتخابات، نشانگر بروز شکاف های اجتماعی و سیاسی فرانسه و اروپا است. چرا که با وجود آنکه آقای مکرون، در دور دوم انتخابات حدود دو سوم آراء را بدست آورد، ولی نتایج نهایی انتخابات نشانگر آن است که از هر سه نفر فرانسوی، یک نفر به فردی با جهانبینی کاملا متفاوت رای داده است. در این نگاه، دور دوم انتخابات ریاست جمهوری فرانسه در واقع بیانگر تقابل های گفتمانی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی شکل گرفته در فرانسه و اروپای امروز بود. تقابل گفتمان امنیت/ناسیونالیسم و گفتمان حقوق بشر /همبستگی؛ تقابل بین جهان گرایان و ملی گرایان؛ تقابل میان طرفداران استفاده از فرصت های جهانی شدن و طرفداران حمایت گرایی؛ تقابل میان طرفداران اروپا و شکاکان/مخالفین اروپا؛ تقابل بین قائلین به چند فرهنگ گرایی و هویت خواهان و شکاف بین جامعه روستایی و نیمه شهری و جامعه شهری. البته کارزارهای انتخاباتی خانم لوپن و آقای مکرون در یک نقطه اشتراک داشتند و آن معرفی آنها به عنوان کاندیداهای ضد سیستم بود که در مقابل کاندیداهای طرفدار سیستم و جریان اصلی قرار گرفته بودند. می دانیم که دو حزب اصلی کشور یعنی احزاب راست میانه جمهوری خواه و حزب چپ میانه سوسیالیست، پس از نزدیک به 60 سال و برای اولین بار از زمان جمهوری پنجم از حضور در دور دوم انتخابات بازماندند و در کشوری که دهه ها تحت سلطه ساختار سیاسی سنتی چپ - راست قرار داشته است، رای دهندگان آشکارا تمایلات ضد سیستم خود را نشان دادند.

تقابل میان پشتیبانان اروپا و شکاکان/مخالفین اروپا از مهمترین گسل های ایجاد شده در اروپای امروز است.جالب اینجاست که اروپا امروزه با تکثیر نامزدهای با دستور کار آشکار شکاکیت به اروپا مواجه است. پدیده ای که از آن به "مفصل بندی کنش های سیاسی بر مبنای اتحادیه اروپا" و "سیاسی شدن مفهوم اروپا" یاد شده است. می دانیم در انتخابات اخیر نیز مهمترین کاندیدهای ضد و یا شکاک به اتحادیه اروپا در فرانسه در دو سر طیف انتخاباتی یعنی راست افراطی و چپ افراطی، رای قابل توجهی به دست آوردند. کاندیدهایی که با پشتیبانی گسترده کارگران مواجه شدند. کارگران و طبقات فرودستی که اتحادیه اروپا را به عنوان تسهیل گر مواجهه با پیامدهای منفی جهانی شدن می شناسند. به نظر می رسد، افزایش حمایت مردمی از احزاب پوپولیست، ملی گرا، ضد سیستم، ضد اروپایی و یا شکاک به اروپا، حدود زیادی پاسخی به رکود اقتصادی، اقدامات مربوط به سیاست ریاضت اقتصادی و بحران منطقه یورو بوده است. بسیاری از تحلیل گران نیز نقصان های دموکراتیک اتحادیه اروپا و نقش اندک شهروندان عادی برای مشارکت در فرایند تصمیم گیری اتحادیه از جمله در مورد شیوه مواجهه با بحران منطقه یورو از جمله دلایل گرایش به این احزاب می دانند. در واقع، تضعیف پذیرش اتحادیه اروپا توسط شهروندان اروپایی و فرانسوی، هم ریشه در ترتیبات نهادی این اتحادیه دارد که از منظر بسیاری از شهروندان اروپایی فرایند تصمیم گیری آن را غیر دموکراتیک می کند و هم به برخی تحولات چون بحران امنیتی و بحران پناه جویی/مهاجرتی باز می گردد که عملا با تقویت گفتمانهای امنیتی و ناسیونالیستی، تضعیف گفتمان همبستگی را به همراه داشته است. به این معنا که، با تضعیف جایگاه اتحادیه به عنوان نهادی که راه حل های موثر و پایدار برای چالش های اتحادیه از جمله در حوزه اقتصادی و پناه جویی ارائه می کند، موجب مخدوش شدن تصویر این اتحادیه شده است.

تقابل میان پشتیبانان استفاده از فرصت های جهانی شدن با طرفداران حمایت گرایی نیز از دیگر تقابل های گفتمانی در اروپای امروز است. این ایده که همگرایی اروپایی به جای مدیریت جنبه های منفی جهانی شدن، موجب تشدید این جنبه ها می شود، در نهایت زمینه را برای افزایش شکاکیت به اروپا در فرانسه و دیگر کشورهای اروپایی فراهم کرده است. نکته قابل توجه دیگر آن است که گفتمان خانم لوپن نیز به مانند گفتمان ترامپ، نشان دهنده یک خلق وخوی در حال تغییر اروپایی ها و آمریکایی هاست که علاقمند به ایستادن در پشت مرزهای خود است؛ در خصوص درگیر شدن در بحرانهای خارجی محتاط است و تمرکزش بر چالش های داخلی است بدیهی است در نقطه مقابل، طرفداران استفاده از فرصت های جهانی شدن نیز در فرانسه و اروپا پر تعداد هستند و بخش مهمی از طرفداران آقای مکرون جزء این گروه بودند.

در اروپای امروز، گفتمان امنیت/ملی گرایی و گفتمان حقوق بشر/همبستگی نیز در مقابل هم قرار گرفته اند.گفتمان ملی گرایی/امنیت، گفتمانی مبتنی بر هویت، مذهب و قومیت است که ویژگی اصلی آن امنیتی کردن مسئله پناه جویان و مهاجران است. در این گفتمان، به پناه جویان و به ویژه پناه جویان مسلمان به عنوان تهدیدگر سیستم اجتماعی و فرهنگی فرانسه و عاملی برای گسترش تروریسم در فرانسه نگریسته می شود. بدیهی است حملات تروریستی پاریس و دیگر شهرهای فرانسه، تقویت گزاره اخیر و در نتیجه فزونی یافتن نفوذ این گفتمان را به همراه داشته است.  گفتمان حقوق بشر/همبستگی، گفتمانی مبتنی بر وحدت در حین کثرت است که ضمن اینکه پذیرش پناه جویان را وظیفه ای انسانی می داند،  این مسئله را به عنوان فرصتی برای بروز و تقویت شخصیت چند فرهنگی اروپا در نظر می گیرد. علاوه بر نکات فوق عوامل دیگری در فراز و فرود نفوذ گفتمان های مختلف در فرانسه نقش داشته اند. به عنوان مثال معمولا در در دوره های عدم قطعیت و بحران، گرایش به امنیتی کردن مسائل مختلف در سطح سیاسی و اجتماعی بیشتر می شود. حملات تروریستی پاریس و دیگر شهرهای فرانسه نیز بر عدم قطعیت و پیش بینی ناپذیری محیط سیاسی اجتماعی افزوده است. در ضمن، در حالی که فرانسه، از طیف وسیعی از ابزارهای  مبارزه با اقدامات خرابکارانه سلفی گرایان جهادی بر خوردار است، اتحادیه اروپا  و فرانسه به دو علت ضعف در به اشتراک گذاری اطلاعات و همچنین مرزهای نسبتا باز خود نتوانسته است نقشی پیشرو در حوزه امنیتی ایفا کنند. مشکل دیگر آن است که هرج و مرج ناشی از ورود پناه جویان به اروپا، به گروه های جهادی فرصت بیشتری برای نفوذ می دهد.

مسئله هویت و بازگشت به گذشته ای پرافتخار از واژگان پرکاربرد کمپین انتخاباتی خانم لوپن بوده است. به عنوان مثال، خانم لوپن معتقد است که سیل گسترده مهاجرانی که هم اکنون در فرانسه زندگی می‌کنند هویت مردم فرانسه را به خطر انداخته‌اند. جالب است که ترامپ نیز همواره تاکید می کرد  که مرزهای پر منفذ آمریکا، نه تنها موجب فروریختن حکومت قانون می شود، بلکه خود ایالات متحده را نیز دگرگون می کند. در ضمن کارزارهای انتخاباتی خانم لوپن و برگزیت در انگلستان، هر دو مسئله مهاجرت را با اضطراب شهروندان از تروریسم ترکیب کرده اند.

انتخاب مکرون به عنوان کسب یک فرصت جدید برای اتحادیه اروپا

نکات امید بخش پیروزی مکرون برای اتحادیه اروپا کم تعداد نیستند. نخست آنکه مکرون احتمالا از زمان ریاست جمهوری آقای ژیسکاردستن، اروپاگراترین رئیس جمهور فرانسه بوده است. دانش آقای مکرون از نهادهای اتحادیه اروپا به دلیل نقش مهمی که در دوران وزارتش در طراحی سیاست های این نهادها داشته است قابل توجه است. آقای مکرون همچنین خواستار اصلاحاتی در اتحادیه اروپا به ویژه در منطقه یورو است. اصلاحاتی چون، اعمال یک سیاست مالی مشترک؛ ایجاد نهادی به عنوان وزارت اقتصاد در این اتحادیه و تکمیل اتحادیه بانکی اتحادیه اروپا. دیگر آنکه، نامزد جریان ضد اتحادیه اروپا، کمتر از سطح پیش بینی ها، موفق به کسب آراء مردم در دور دوم انتخابات شد. با روی کار آمدن مکرون همچنین، احتمال بازآفرینی نقش فعال و مشترک فرانسه و آلمان به عنوان موتورهای محرک اتحادیه اروپا، فزونی می یابد. نکته مهم دیگر برای اتحادیه اروپا آن است که گرچه مکرون همواره خواستار یافتن راه حلی میانه برای مدیریت خروج انگلستان از اتحادیه اروپا بوده است، حضور او در کاخ الیزه، احتمالا موجب ارتقاء موقعیت اتحادیه اروپا در مذاکرات خروج انگلستان از این اتحادیه خواهد شد. مسئله مهم دیگر به ظرفیت بالقوه آقای مکرون برای تبدیل شدن به رهبری کاریزماتیک در اتحادیه اروپا باز می گردد. چرا که به نظر می رسد یکی از مشکلات سالهای اخیر اتحادیه اروپا، فقدان رهبرانی اروپاگرا و با قدرت رهبری بالا در اروپا بوده است. نکته امیدبخش دیگر برای اتحادیه اروپا آن است که نتایج انتخابات فرانسه نشان داد که گرچه بروکسل و برخی سیاست های خاص اتحادیه اروپا، در این قاره و در فرانسه چندان محبوب نیستند، با این وجود، این ایده که اروپایی قدرتمندتر، به نفع کشورهای اروپایی است، همچنان با حمایت گسترده مردمی مواجه است. نکته قابل تامل دیگر به متناقض نما بودن انتخاب مکرون باز می گردد. به این معنا که مکرون، یک کاندیدای ضد سیستم جریان اصلی بود. در واقع نظام سیاسی فرانسه موفق به تولید آلترناتیوی جدید در درون سیستم خود شد. از این منظراحتمالا این امکان برای کشورهای اروپایی نیز مهیا خواهد شد که به جای احزاب ضد سیستم ضد اروپا و یا شکاک به اروپا، به سمت تولید جایگزین های جدید اوپاگرا بروند.

نگرانی جریان های طرفدار اتحادیه اروپا

با وجود نکات امید بخش فوق، نگرانی های اتحادیه اروپا و جریان های طرفدار اتحادیه کم نیست. نخست آنکه خانم لوپن بیشتر از هر رهبر راست افراطی ضد اتحادیه اروپای دیگر در فرانسه موفق به کسب آراء مردم شده استنکته آخر آنکه، ارتقا نقش فرانسه به عنوان موتور محرکه همگرایی اروپا، صرفا در صورت موفقیت رئیس جمهور جدید در بهبود شاخصه های اقتصادی فرانسه امکان پذیر خواهد بود و تحقق این امر در فرانسه چندان سهل نخواهد بود. شاید از این منظر باشد که پیروزی مکرون را باید بیشتر به دلیل کسب فرصتی جدید برای انجام اصلاحات نهادی مهم دانست نه به دلیل نجات پروژه اروپا. در این چارچوب، رهبران اروپایی و مقامات اتحادیه اروپا، چاره ای جز افزایش کارآمدی نهادهای این اتحادیه به ویژه در حوزه اقتصادی؛ دموکراتیک تر شدن و توجه به مطالبات و نگرانی های شهروندان اروپایی ندارد. افزایش کارآمدی نهادهای این اتحادیه در حوزه اقتصادی به ویژه باید با مورد توجه قرار دادن منطق پوپولیسم، سازوکارهای بازتوزیع مزایا و کاهش آثار منفی جهانی شدن را در برگیرد.

لینک اصلی مقاله

برای ارجاع دانشگاهی: حسین مفیدی احمدی، مکرون و پروژه اروپا، خبرگزاری صدا و سیما، 25 ارديبهشت ۱۳۹۶


برچسب‌ها: امانوئل مکرون, پروژه اروپا
+ نوشته شده در  چهارشنبه سیزدهم اردیبهشت ۱۳۹۶ساعت 9:40  توسط دکتر حسین مفیدی احمدی  | 
مطالعات خاورمیانه و اروپا...
ما را در سایت مطالعات خاورمیانه و اروپا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : hosseinmofidia بازدید : 140 تاريخ : شنبه 13 خرداد 1396 ساعت: 12:26