اتحادیه اروپا: قطب اصلی روایتی واقعگرایانه‌تر از لیبرال دموکراسی

ساخت وبلاگ

به نظر می رسد بتوان کنفرانس اخیر امنیتی مونیخ را  که به داووس امنیتی/ سیاست خارجی نیز مشهور است، به عنوان نقطه عطفی در سپهر سیاسی، امنیتی و هنجاری اروپا به شمار آورد. رئيس کنفرانس امنيتي مونيخ، اظهارات رئیس جمهور جدید آمریکا را در خصوص پروژه اتحادیه اروپا و ناتو در حد اعلان يک جنگ غير نظامي بين واشنگتن و بروکسل معرفی می کند. به نظر می رسد این اظهارات می تواند طلیعه تحولاتی پاردایمی به ویژه در حوزه قطب بندی های هنجار محور و ارزش محور در عرصه نظام بین الملل باشد. دیگر ابعاد این "جنگ غير نظامي" نیز می تواند منازعات پرهزینه تجاری در دوسوی آتلانتیک و همچنین افزایش گرایش اروپا به سیاست امنیتی و نظامی مشترک باشد. در ضمن به نظر می رسد اگر تا پیش از این همگرایی امنیتی و دفاعی به عنوان هدف نهایی پروژه اروپا معرفی و شناخته می شده است، از این پس شاهد آن باشیم که الزامات و مخاطرات جدید امنیتی اروپا، بستری را مهیا کنند که همگرایی دفاعی و امنیتی به عاملی برای تقویت پروژه اروپا منجر شود.

البته باید به این نکته نیز توجه داشت که یکی از مشخصه های مهم اجلاس امنیتی مونیخ، مواجهه اروپا با  آمریکایی مبهم و غیر قابل پیش بینی بوده است. در سخنان برخی از مقامات اروپایی نیز آمده است که ظاهرا ما با دو دولت در آمریکا مواجه هستیم. دولتی که بر انجام تعهدات دفاعی و هنجاری آمریکا پا می فشارد و دولتی که چه از منظر هنجاری و چه از جنبه دفاعی، با نهادهای یوروآتلانتیکی همراه نیست. به نظر می رسد تلاش نمایندگان آمریکا در اجلاس اخیر از جمله معاون رئیس جمهور برای کسب اعتماد مجدد اروپا نیز موجب کاهش سطح ابهام و نگرانی مقامات کشورهای اروپایی و اتحادیه اروپا نشده است.

قطب بندی های هنجار محور و ارزش محور جدید در عرصه نظام بین الملل

می دانیم که قطب بندی های هنجار محور و ارزش محور، یکی از موتورهای محرکه پویش های اقتصادی؛ سیاسی و امنیتی بین المللی در قرن جدید هستند. عنوان انتخابی برای گزارش سالانه کنفرانس امنیتی مونیخ نیز، "پساحقیقت، پساغرب، پسانظم؟" بوده است. به نظر می رسد گرچه فرسایش نظم لیبرال از جمله عوامل انتخاب عنوان گزارش سالانه کنفرانس امنیتی مونیخ بوده است، این عنوان به خوبی نشانه ای از اهمیت قطب بندی های هنجار محور و ارزش محور جدید در عرصه نظام بین الملل نیز باشد.

جهان و از جمله اروپا امروزه با چند پدیدار هنجاری جدید و قدرتمند مواجه شده است که استاندارهای متفاوت و گاهی متضاد با نظم هنجاری نظام بین الملل را تبلیغ و اعمال می کنند. پدیدار نخست، آمریکای عصر ترامپ است. آمریکایی که قطب اصلی جهان لیبرال بوده است و هم اکنون رئیس جمهور و تصمیم سازانی دارد که به عنوان مثال مولفه های برسازنده نظم لیبرال یعنی جهانی شدن؛ چند فرهنگ گرایی؛ چند جانبه گرایی و رسانه ها را دشمنان مردم معرفی می کنند. پدیدار مهم دیگر، چینی است که در تلاش برای تبدیل شدن به یکی از هنجار سازان نظام بین الملل است. به نظر می رسد تلاش چین برای رهبری "سرمایه داری دولت محور" یکی از ابعاد این مسئله باشد. واقعیتی که برخی از تحلیل گران آن را "جهانی شدن با ویژگی های چینی"[1] خوانده اند. (Sepulchre, 2016) دو پدیدار روسیه ای احیا شده که از "لزوم گذار به نظم پسا غربی" سخن به میان می آورد و جریانهای قدرتمند ملی گرا، پوپولیستی و ضد جهانی شدن نیز بر پویش های سیاسی، اقتصادی و امنیتی جهان و اروپا تاثیر گذاشته اند. در واقع اروپا به این نکته پی برده است که پیروزی ترامپ در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا نشان داد که رای مردم انگلیس به خروج از اتحادیه اروپا نیز نه یک انفجار پوپولیستی منحصر به فرد، بلکه جریانی بسیار گسترده تر در غرب است. جریانی که در کلیت خود، نمادی از مواجهه زیان دیدگان جهانی شدن در برابر نخبگان حاکم است.

شاید در پرتو مواجهه به پدیدارهای فوق باشد که اروپای امروز وارد مرحله جدیدی از خود شناسی و دگر شناسی شده است. تلاش اتحادیه اروپا برای تبدیل شدن به پیشران و نماینده اصلی لیبرال دموکراسی (البته روایتی واقع گرایانه تر از لیبرال دموکراسی) در عرصه نظام بین الملل نیز از همینجا ناشی می شود.  اتحادیه اروپا در این راستا در تلاش برای تثبیت این انگاره است که پروژه اتحادیه اروپای اصلاح شده، تنها راه مواجهه با جنبش های پوپولیستی و ملی گرا و همچنین مدیریت مخاطرات امنیتی و اقتصادی شهروندان اروپایی است. واژه "روایتی واقعگرایانه تر" نیز از آنجا مورد استفاده قرار گرفته است که می دانیم پروژه اتحادیه اروپا به دلیل مواجهه با بحران های اقتصادی؛ امنیتی؛ پناهجویی؛ کارآمدی، هنجاری و نهادی، از دوران ایده الیستی پس از سال 1989 یعنی "دوران هنجارها و منافع مشترک" فاصله گرفته است و در حال حرکت به سمت اعمال سیاستهای واقعگرایانه تر و تمرکز بیشتر بر قدرت سخت است. واقعیتی که به هیچ وجه به معنای پشت کردن به "قدرت نرم" اتحادیه اروپا که بر پایه هنجارهای نظم لیبرال استوار است نخواهد بود. "سند راهبرد جهانی" اتحادیه اروپا  نیز  بر این واقعیت صحه می گذارد. سندی که بر "خودمختاری استراتژیک" اروپا تاکید می کند؛ "بر قدرت نرم اتحادیه اروپا و مخالفت با نگاه به سیاست بین الملل به عنوان حاصل جمع صفر پا می فشارد و از رویکردهای عمل گرایانه تر اتحادیه اروپا که در آن امنیت به اولویتی مهم تبدیل می شود و توانایی های نظامی به اندازه مسائلی چون حقوق بشر اهمیت می یابد دفاع می کند.(Vincenti, 2016)

نگرانی اروپا از مواجهه با مخاصمات تجاری پرهزینه و فرصت سوز با آمریکا

نکته قابل تامل دیگر نگرانی اروپا از مواجهه با مخاصمات تجاری پرهزینه و فرصت سوز با آمریکاست. به این معنا که در صورت چیره شدن دو دکترین عمده اقتصادی مورد نظر آمریکا یعنی "اول آمریکا" و "حمایت گرایی اقتصادی"، بروز اختلافات و مخاصمات تجاری با اتحادیه اروپا و کشورهایی چون آلمان دور از ذهن نیست.  این نکته از آنجا اهمیت می یابد که می دانیم بعد از بحران اقتصاد جهانی سال 2008، اروپا شرایط مساعدی از نظر اقتصادی ندارد. در این چارچوب اروپا انعقاد پیمان تجاری دو سوی آتلانتیک را نیز به عنوان فرصتی بزرگ برای گذار از وضعیت فعلی اقتصادی خود می دانست. حال آنکه امروز نه تنها  ایده پیمان تجاری دو سوی آتلانتیک به کنار گذاشته شده است، اروپا با رئیس جمهوری مواجه است که در چارچوب دکترین های مورد اشاره، ابایی از نزاع تجاری با اروپا ندارد.

افزایش گرایش اروپا به سیاست امنیتی و نظامی مشترک

نگرانی اروپا از "تنهایی ژئوپلتیک" که تا حدود زیادی ریشه در نگرانی اروپا از جهانبینی ترامپ دارد و از احتمال تضعیف بیش از پیش حمایت امنیتی آمریکا از اروپا ناشی می شود، به همراه تعریف جدید اروپا از خود در قالب قطب بند های جدید هنجار محور و همچنین مواجهه اروپا با روسیه ای که از منظر ژئوپلتیکی جسورتر و کنشگر تر از پیش است، به برجسته شدن اهمیت ترتیبات جدید دفاعی امنیتی اروپا منجر شده است. نکته قابل تامل دیگر آن است که به نظر می رسد اگر تا پیش از این، همگرایی امنیتی و دفاعی به عنوان مرحله نهایی پروژه اروپا معرفی و شناخته می شده است، از این پس شاهد آن باشیم که الزامات امنیتی و هنجاری مورد اشاره، فرصتی را مهیا کنند که همگرایی دفاعی و امنیتی به عاملی برای تقویت پروژه اروپا منجر شود. در واقع اتحادیه اروپایی که از ابتدای تشکیل خود، بیشتر بر مسائل حوزه "سیاست ادنی"، روزمره و بیشتر اقتصادی شهروندان اروپایی متمرکز بود، با توجه به احساس تهدیدات وجودی، می تواند با محور قرار دادن "سیاست اعلی"، موجب افزایش اعتبار خود شود. شاید به همین دلیل است که مطرح شده که "ترامپ و برگزیت، اتحادیه اروپا را مجبور به رشد می کنند و فرصت بزرگی برای پیگیری ابتکارات عملی هستند." (Henley, 2016) این گزاره نیز مطرح شده است که "حتی رهبران شبیه به ترامپ نیز در اروپا در خواهند یافت که دفاع از منافع ملی شان به تنهایی سخت تر خواهد شد. برای بقاء در جهان ترامپ، آنها باید تلاش کنند تا اروپا را مجددا عظمت بخشند." (Henley, 2016) ." رئیس کمیته سیاست خارجی آلمان نیز اخیرا ابراز داشته است که "برای اروپا دشوار است که نقش امنیتی آمریکا را جایگزین کند بنابراین مخاطرات زیادی برای مبانی نظم لیبرال در سطح بین الملل و امنیت اروپا وجود دارد. برای همین منظور ما باید مبارزه کنیم چرا که این مسئله جزء حوزه منافع بسیار بنیادین ماست." و می افزاید " آلمان باید جنگ کند تا اتحاد غربی را اعاده کند."(Körkemeier, 2017)

ترتیبات جدید امنیتی دفاعی اروپا نیز احتمالا در قالب ابتکارهایی چون ایجاد ستاد عملیاتی در بروکسل؛ صندوق دفاع اروپایی؛ تشدید تحقیقات دفاعی؛ تسری ابتکار دفاعی  بینادولتی فرانسوس آلمانی به سطح اروپا و به کار اندازی سازوکار "همکاری ساختار یافته دائمی"(1)  پیمان لیسبون دنبال خواهند شد.

پی‌نوشت‌ها

(1) سازوکار "همکاری ساختار یافته دائمی" پیمان لیسبون سازوکاری است که کشورهای عضو اتحادیه اروپا را که مایل به همگراتر شدن در حوزه مسائل نظامی هستند، گرد هم می آورد.

منابع

Henley, Jon, 2016, Year of electoral tests may end European Union as we know it, Guardian, 2 December

Körkemeier, Tom, 2017, Germany says NATO concerned about Trump 'obsolete' remark, Reuters, Jan 17

Sepulchre, Alain, 2016, China’s Offensive in Europe, Brookings, May 17

Vincenti, Daniela, 2016, Mogherini’s global strategy moves beyond zero-sum game, EurActiv, Jun 28, in:  https://www.euractiv.com/section/global-europe/news/mogherinis-global-strategy-moves-beyond-zero-sum-game/


[1] - Globalization with Chinese characteristics

لینک اصلی مقاله

برای ارجاع دانشگاهی: حسین مفیدی احمدی، اتحادیه اروپا: قطب اصلی روایتی واقعگرایانه‌تر از لیبرال دموکراسی، شبکه مطالعات سیاستگذاری عمومی، مرکز بررسی های استراتژیک ریاست جمهوری ،26 فروردین 1396

 


برچسب‌ها: کنفرانس اخیر امنیتی مونیخ, نهادهای یوروآتلانتیکی, فرسایش نظم لیبرال, سرمایه داری دولت محور, خودمختاری استراتژیک مطالعات خاورمیانه و اروپا...
ما را در سایت مطالعات خاورمیانه و اروپا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : hosseinmofidia بازدید : 136 تاريخ : شنبه 13 خرداد 1396 ساعت: 12:26