ترامپ و سلفی گرایی جهادی

ساخت وبلاگ

بر اساس مواضع اعلامی ترامپ، مبارزه با داعش از اولویت های سیاست خارجی و امنیتی آمریکا خواهد بود. بدیهی است کنشها و سیاست های دولت جدید آمریکا در مقابله با سلفی گرایی جهادی نیز به مانند سایر موضوعات، از جهانبینی خاص ترامپ و بخش مهمی از مشاوران و دولت او بر خواهد خواست و البته با موانع و چالشهایی ساختاری و هنجاری نیز مواجه خواهد شد. در این راستا به نظر می رسد، حسایت کمتر نسبت به کشته شدن غیر نظامیان؛ افزایش نیرو و کنش نظامی در خط مقدم جنگ با داعش و تمرکز بیشتر بر نیروهای محلی چون کردها در حوزه کنش های نظامی؛ وقوف به امکان ناپذیر بودن نابودی کامل داعش و گروه های سلفی جهادی؛ اتخاذ یک راهبرد ترکیبی برای گسترش نفوذ آمریکا در عراق و سوریه پسا داعش؛ توجه بیشتر به القاعده و تهدید انگاری همزمان ایران و سلفی گرای جهادی به همراه اولویت سیاست تحدید و تضعیف ایران را باید از مهمترین راهبردهای آمریکا در مواجهه با پدیدار سلفی گرایی جهادی باشد.

کنش های نظامی

به نظر می رسد حسایت کمتر نسبت به کشته شدن غیر نظامیان؛ افزایش نیرو و کنش نظامی در خط مقدم جنگ با داعش و تمرکز بیشتر بر نیروهای محلی چون کردها، از مهمترین مشخصه های کنش های نظامی آمریکا بر علیه نیروهای سلفی جهادی خواهد بود. در حوزه کنش های نظامی به نظر می رسد، آمریکای عصر ترامپ "حساسیت کمتری نسبت به کشته شدن غیر نظامیان در عملیات علیه نیروهای سلفی جهادی از خود نشان دهد". (DePetris, 2017) احتمال افزایش نظامیان فعال در حوز مستشاری و پشتیبانی و حتی نیروهای ویژه در نبرد علیه داعش در عراق و سوریه و حتی در خط مقدم جنگ برای باز پس گیری رقه نیز وجود خواهد داشت. در ضمن، با وجود حساسیت بالای مقامات ترکیه در خصوص همکاری نظامی آمریکا با کردها، همکاری بیشتر و ارسال سلاح های بیشتر به گروه های کرد درگیر با داعش نیز مورد توجه دولت جدید آمریکا قرار خواهد گرفت.

وقوف به امکان ناپذیر بودن نابودی کامل داعش و گروه های سلفی جهادی

به نظر می رسد تلاش آمریکا برای تحدید کنش های داعش و گروه های سلفی جهادی بیشتر از وقوف آمریکا نسبت به امکان ناپذیر بودن نابودی کامل این گروه ها در کوتاه مدت و میان مدت ناشی می شود. بدیهی است این فرض، با این نگاه که آمریکای عصر ترامپ نیز همچون یک موج سوار از ظرفیت های موج و پدیدار سلفی جهادی، در راستای اهداف منطقه ای و جهانی اش استفاده کند غیر قابل جمع نیست. این نگاه واقعگرایانه آمریکا، از چند واقعیت بر می خیزید. نخست آنکه، حذف ریشه های اصلی سربرآوردن گروه های جهادی سلفی از جمله شکل گیری دولت های مضمحل در کشورهایی چون یمن؛ سوریه و عراق و همچنین فقدان نظام های فراگیر و کارآمد، در صورت امکان پذیر بودن نیز، نیاز به سرمایه گذاری ها و نهادسازی های گسترده ای دارد که بسیار زمان بر خواهد بود.

واقعیت مهم دیگر، گسترش قابل توجه شبکه های نظامی غیر رسمی شیعی و سنی در منطقه است. واقعیتی که تا حدود زیادی با مفهوم "جنگ جدید" در ارتباط است و تحول تصمیم گرایی مرکز گرا، رسمی و حکومتیِ وِبِری را به انحصار زدایی از مشروعیت دولت ها برای اعمال خشونت و ایجاد ارتش های نظامیِ جنبش های اجتماعی مورد توجه قرار می دهد. به عنوان مثال این مسئله مورد پذیرش قرار گرفته است که "ایدئولوژی محور مقاومت، از حالت ابتدایی دولت محور، به پروژه ای فراملیتی تحول یافته است که شبکه منظمی از جنبش های مسلحانه در سراسر منطقه را شامل می شود" (Mohseni, 2017) دیگر واقعیت عریان آن است که "نگاه گروه های سلفی جهادی به جنگ، فرایند محور است و نه پیشرفت محور. به این معنا که در نگاه این گروه ها، جنگ طولانی است و تا روز قیامت ادامه دارد، بنابر این این گروه ها به راحتی دلسرد نخواهند شد" (Michael Jenkins, 2017) و صحنه را ترک نخواهند کرد.

توجه بیشتر به القاعده

به نظر می رسد با ورود داعش به مرحله افول سریع و فروپاشی سرزمینی، شاهد توجه بیشتر آمریکا به القاعده باشیم. در این نگاه، از جمله پیامدهای احتمالی افول داعش می تواند سر برآوردن مجدد القاعده باشد. از زمان شروع قیام های عربی، القاعده رشدی ثابت و به دور از توجهات رسانه ای و امنیتی داشته است. راهبرد اصلی القاعده در این دوره، راهبرد محلی سازی و به تصویر کشیدن خود به عنوان بخشی حیاتی از مبارزات مردم در سوریه، یمن و لیبی بوده است.(Gartenstein Ross, 2016) در ضمن پس از ظهور داعش، القاعده همواره در تلاش بوده است خود را به عنوان آلترناتیوی برای داعش معرفی کند که فاقد سنگدلی آن است. بنابراین، انتقال بخشی از پتانسیل داعش به القاعده دور از ذهن نخواهد بود. شاید از این منظر باشد که مطرح شده است که النصره که نام خود را به فتح الشام تغییر داده است، "خطر به مراتب بزرگتری برای آمریکا نسبت به داعش در پی خواهد داشت. چرا که النصره به عنوان یکی از زیر مجموعه های القاعده، به  نسبت رویکردهای مدرن تر داعش به ویژه در حوزه رسانه ای، گروهی محافظه کارتر و مبتنی بر "مکتب قدیمی تر" است"(Bennett, 2017)؛ "به جذب گرو های متفرق داخلی در سوریه همت گماشته است؛ تلاش می کند پایگاه نفوذ محلی برای خود ایجاد کند و بر بخشهایی از سوریه مسلط شود و مشروعیت بخشی به این گروه برای حضور در ساختار دولت، می تواند به تشکیل یک گروه شبه نظامی موازی دولت آینده سوریه به مانند حزب الله لبنان منجر شود." (P. Clarke, 2017) در واقع، "اگر داعش، عفونتی قابل درمان است، القاعده و گروه های زیر مجموعه آن، سرطانی هستند که در برابر درمان مقاومت کرده اند و در حال گسترش در سرتا سر بدن هستند." (P. Clarke, 2017)

اتخاذ یک راهبرد ترکیبی برای گسترش نفوذ آمریکا در عراق و سوریه پسا داعش

به نظر می رسد آمریکا در تلاش برای ترکیب اهداف کوتاه مدتی چون نابودی داعشِ حاکم بر سرزمین و اهداف بلند مدتی چون ایجاد دولت های فراگیر در کشورهایی چون سوریه و عراق است. راهبردی که استمرار نفوذ آمریکا در ساختارهای تصمیم گیری این کشورها را در دوران پسا داعش نیز تضمین نماید و موجبات تحدید مناقشات مذهبی و قومی را در دوران پسا داعش فراهم آورد. به نظر می رسد، " ایجاد یک نیروی نظامی منسجم و چند فرقه ای در برگیرنده سنی ها که مانع ایجاد گروه های شبه نظامی غیر مجاز و مستقل شود و نفوذ نیروهای ائتلاف را در دوران پسا منازعه تضمین کند؛ استفاده از اهرم نیاز عراق به سلاح های آمریکایی برای مبارزه با داعش برای اصلاح سیاسی از جمله ادغام مجدد سنی ها در سیستم سیاسی عراق و محوریت یافتن آمریکا و کشورهای عضو ائتلاف ضد داعش در بازسازی و ثبات بخشی پسا جنگ"(Ohlers, 2017) از جمله سیاست های مرتبط با راهبرد فوق باشد.

ایران و سیاست مبارزه با سلفی گرایی جهادی آمریکا

این واقعیت در مراکز پژوهشهای راهبردی آمریکا همواره مورد توجه بوده است که،"ایران با جمعیت میلیونی تحصیلکردگان مشتاق به مشارکت در فرهنگ طبقه متوسط جهانی، تنها آنتی تز واقعا قدرتمند در برابر داعش در خاورمیانه مسلمان خواهد بود."(McConnell, 2017) واقعیتی که یکی از دلایل توجه بیشتر دولت پیشین آمریکا به گسترش پیوندهای ایران با اقتصاد نظام بین الملل و به مشارکت فراخواندن ایران در میز مدیریت بحران های منطقه ای بود. با این وجود، به نظر می رسد، دولت جدید آمریکا، سیاست تهدید انگاری همزمان ایران و گروه های سلفی جهادی و اولویت بخشی به سیاست تحدید و تضعیف ایران را که از نظر دولت جدید آمریکا مهمترین چالش منطقه ای برای امنیت این کشور است، در دستور کار خود قرار داده است. در این چارچوب، به نظر می رسد یکی از دلایل تسریع و تشدید عملیات شکست داعش توسط آمریکا، تمرکز بیشتر بر ایران باشد. در واقع، علاوه بر لزوم کاهش تهدیدات امنیتی از جانب سلفی گرایی جهادی برای آمریکا، سیاست تمرکز بیشتر بر ایران نیز بر تسریع عملیات شکست و یا محدود کردن کنش های این گروه ها تاثیر گذار بوده است. دراین نگاه، بر خلاف رویه دولت پیشین آمریکا که داعش و سایر گروه های سلفی جهادی در کانون تمرکز امنیتی آمریکا بودند، ورود داعش به مرحله اضمحلال سرزمینی، به همراه رویکردهای ضد ایرانی دولت جدید آمریکا، موجبات تقویت تهدیدانگاری همزمان ایران و کنش های منطقه ای آن و گروه های سلفی جهادی برای آمریکا را فراهم کرده است. به عنوان مثال، در دولت جدید آمریکا همواره بر این نکته تاکید می شود که  "هم ایران و هم گروه های سلفی جهادی اشاعه دهنده تروریسم هستند؛ ایران عامل اصلی مناقشات فرقه ای و گسترش مناقشه شبکه های فراملی شیعی و سنی در منطقه است و ایران به همراه گروه های سلفی جهادی، به دنبال سلاح های کشتار جمعی است.(Jeffrey, 2017)

در چارچوب نکات فوق به نظر می رسد، دکترین دشمن دشمن من، دوست من است، در آمریکای عصر ترامپ کمتر محلی از اعراب داشته باشد و در روند دولت سازی در عراق، سوریه و یمن نیز، سیاست "مقاومت" و "ایجاد موازنه" در حوزه نفوذ ایران در کانون توجه قرار گیرد.

 

چالش های پیش روی سیاست آمریکا در مبارزه با سلفی گرای جهادی

علاوه بر آنچه که در خصوص احتمال سر برآوردن مجدد القاعده گفته شد، بررسی سناریوهای محتمل در خصوص آینده داعش، محدودیت های آمریکای عصر ترامپ را برای مبارزه با سفی گرایی جهادی با توجه به نگاه خاص دولت جدید به سیاست چند جانبه گرایی و نهادهای یوروآتلانتیکی روشن می سازد. سناریوی نخست در خصوص آینده داعش آن است که "فروپاشی سرزمینی داعش، به ایجاد انشعاباتی در این گروه منجر شود که در بهترین حالت موجب رقابت های مخرب داخلی شود و پوسیدگی هسته مرکزی داعش را به همراه داشته باشد. سناریوی محتمل دیگر که با توجه به تجربه گروه القاعده می توان احتمال وقوع آن را بیشتر دانست آن است که فروپاشی سرزمینی داعش، این گروه را به گروه های کوچکتر؛ به صورت بالقوه خشن تر و به تهدیدی بزرگتر تبدیل کند. القاعده نیز یک سازمان تروریستی نسبتا منسجم و سلسله مراتبی بود که بعد از اقدامات مقابله جویانه آمریکا برای از بین بردن آن، به تدریج به گروه هایی بسیار خشن، نسبتا مستقل و با حضور جغرافیایی وسیعی از شمال آفریقا تا جنوب شرقی آسیا تبدیل شد. (Winter, 2017b) در واقع در چارچوب سناریوی دوم، احتمال اقدام داعش در اعزام شبه نظامیان خود به کشورهای اصلی خود قابل ملاحظه خواهد بود. به نظر می رسد رهبران داعش نیز خود را برای این مرحله آماده می کنند. به عنوان مثال یکی از مقامات داعش در یکی از پایگاه های اینترنتی منتسب به این گروه ، بیان داشته است که "در حالی که ساختارهای اصلی ما در عراق و سوریه تحت فشار قرار دارند، برخی از ساختارهای مالی، رسانه ای و فرماندهی ما به کشورهای دیگر منتقل خواهند شد."(Warrick, 2016) در این شرایط، به نظر می رسد راهبرد اصلی مقابله با داعش باید راهبردی چند جانبه باشد و با همکاری بین المللی همراه باشد و بر نهادهایی چون ناتو استوار باشد که حداقل با جهانبینی اعلامی ترامپ همراه نیست.

بی توجهی دولت ترامپ به تاثیرات شناختی کنشهای داخلی و خارجی اش نیز یکی دیگر از محدودیت ها و چالش های آمریکا برای مقابله با سلفی گرایی جهادی است. ترامپ معتقد به "لزوم استفاده از زبان روشن در تهدید انگاری اسلام رادیکال برای اتخاذ سیاست درست بر علیه آن" است.(Byman, 2017) با این وجود، اقدامات ترامپ "می تواند به شدت به دستگاه رسانه ای و تبلیغی گروه های سلفی جهادی کمک کند و توجیه گر کنشهای خشونت آمیز آنها باشد. در این نگاه، "اقداماتی چون محدود سازی ورود مسلمین، تقویت کننده ایده ناممکن بودن همزیستی مسلمانان با غیر مسلمانان و ایده های گروه هایی چون داعش در تجدید جنگ های صلیبی است."(Winter, 2017a)

سیاست اعلامی همراهی با روسیه برای مقابله با داعش نیز کم هزینه و بدون چالش نخواهد بود. شاید مهمترین دلیل این مسئله، قدرت و نفوذ جریانات ضد روس در ساختار حاکمیتی آمریکا از سازمان های امنیتی و نظامی گرفته تا پارلمان باشد. در این چارچوب هر گونه همکاری راهبردی با روسیه، از جمله، تعمیق نگرانی ها در ارتش آمریکا را به همراه خواهد آورد. نقطه قابل توجه دیگر، واکنش به احتمال زیاد منفی هم پیمانان عرب آمریکاست. در این چارچوب، همکاری راهبردی با روسیه، تضعیف موقعیت و اعتبار آمریکا را نزد این متحدین موجب خواهد شد.

نگاه راهبردی

به نظر می رسد در عصر ترامپ، مقابله با سلفی گرایی جهادی، یکی از ارکان سیاست امنیتی این کشور خواهد بود. با این وجود با توجه به اینکه سیاست مقابله با سلفی گرایی جهادی متاثر از مولفه ها و عوامل فروملی، ملی، منطقه ای و بین المللی متعددی است، موفقیت اعمال این سیاست، صرفا در چارچوب  یک راهبرد کلان امنیتی با اجزاء سازگار قابل تحقق خواهد بود. به عنوان مثال آمریکای عصر ترامپ با وضعیت و موقعیتی ناسازه گون مواجه است. از یک سو، موفقیت سیاست مقابله با سلفی گرایی جهادی مشروط به همکاری با ایران و روسیه است، از دیگر سو سیاست تحدید نفوذ منطقه ای ایران در اولویت قرار گرفته است و در خصوص همکاری جدی تر آمریکا با روسیه برای مقابله با سلفی گرایی جهادی نیز تردیدهای جدی وجود دارد. فقدان و یا حداقل ضعف وجود یک راهبرد امنیتی با اجزاء سازگار برای مقابله با سلفی گرایی جهادی، در کنار عوامل ساختاری و منشی دیگری چون گسترش قابل توجه شبکه های نظامی غیر رسمی شیعی و سنی در منطقه ؛ نگاه فرایند محور گروه های سلفی جهادی به مفهوم جهاد و فقدان نظامهای حکمرانی فراگیر در منطقه، پیامدهایی به همراه خواهند داشت. از جمله این پیامدها، استمرار حیات و اثر بخشی پدیدار سلفی گرایی جهادی به عنوان عاملی امنیت زدا برای غرب و آمریکا –حداقل در کوتاه مدت و میان مدت- و در نتیجه از روی میز برداشته نشدن سیاست درگیر نمودن ایران در مناسبات اقتصادی و امنیتی نظام بین الملل خواهد بود. در واقع با وجود آنکه دولت جدید آمریکا، تسریع و تشدید عملیات شکست داعش  را  از جمله با هدف تمرکز بیشتر بر ایران دنبال می کند، نقش آفرینی عوامل ساختاری و کارگزاری مورد اشاره، در کنار ژنوم ژئوپلتیک ایران، بازتولید نقش ایران در میز مدیریت بحران های منطقه ای را موجب خواهد شد. بدیهی است تحقق این فرضیه، منوط به اتخاذ و اعمال سیاست های امنیتی منطقی و پرهیز از هر گونه کنش غیر ضروری است که موجب امنیتی شدن سیاست خارجی ایران شود.

منابع:

-Bennett, Seftel, 2017, The ISIS-Al Qaeda Rivalry, THE CIPHER BRIEF, JULY 28

-Byman, Daniel L., 2017, Seven Trump foreign policy assumptions, The Brookings Institution, January 23

-DePetris, Daniel R. , 2017, Here’s How Trump’s Pentagon Could Take On ISIS, The National Interest, February 7

-Jeffrey, James F., 2017, General Principles to Guide U.S. Middle East Policy, The Washington Institute for Near East Policy, NO. 31

-McConnell, Scott, 2017, Trump Should Shun the Iran Hawks, The National Interest, January 18,

-Michael Jenkins, Brian, 2017, Middle East Turmoil and the Continuing Terrorist Threat — Still No Easy Solutions, RAND, February 14

-Mohseni, Payam, 2017, Iran’s Axis of Resistance Rises, January 24, in: https://www.foreignaffairs.com/articles/iran/2017-01-24/irans-axis-resistance-rises

-Ohlers, C. Alexander, 2017, Iraq: Post-conflict Stabilization Redux, Foreign Policy Research Institute,February 17

-P. Clarke, Colin, 2017, Al Nusra Is Stronger Than Ever, RAND, in; https://www.rand.org/blog/2016/11/al-nusra-is-stronger-than-ever.html

-Warrick, Joby, 2016, Inside ISIS: Quietly preparing for the loss of the ‘caliphate’, Washingtonpost, July 12

-Winter, Charlie, 2017a, Trump’s Immigration Order Is a Propaganda Victory for ISIS, The Atlantic, JAN 30

-Winter, Charlie,, 2017B, Is ISIS Breaking Apart?, Foreign Affairs, January 31

لینک اصلی مقاله

برای ارجاع دانشگاهی، حسین مفیدی احمدی؛ ترامپ و سلفی گرایی جهادی، شبکه مطالعات سیاستگذاری عمومی، مرکز بررسی های استراتژیک ریاست جمهوری ،17 اردیبهشت 1396


برچسب‌ها: ترامپ, سلفی گرایی جهادی, جنگ جدید مطالعات خاورمیانه و اروپا...
ما را در سایت مطالعات خاورمیانه و اروپا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : hosseinmofidia بازدید : 119 تاريخ : شنبه 20 خرداد 1396 ساعت: 12:02