انتخابات ریاست جمهوری فرانسه، پویش ها و چالش ها

ساخت وبلاگ

سرانجام پس از ماه ها رقابت کارزارهای انتخاباتی، "امانوئل مکرون" نامزد مستقل و میانه‌ روی حزب تازه تاسیس "به پیش" با کسب 65.2 درصد آرا در مقابل 34.8 درصدی که خانم "مارین لوپن"، رهبر جناح راست افراطی "جبهه ملی" به دست آورد، برنده انتخابات شد، تا هشتمین رییس جمهوری پنجم فرانسه باشد که وارد کاخ الیزه می شود. یکی از مسائل مهم و قابل تامل دور دوم انتخابات ریاست جمهوری فرانسه آن بود که برای نخستین بار هیچ یک از کاندیداهای دو حزب عمده فرانسه یعنی حزب سوسیالیست و حزب جمهوری خواه، نماینده ای در دور دوم نداشتند. در دور اول انتخابات نیز، "امانوئل ماکرون"، 8 میلیون 600 هزار رأی ( 24 درصد آرا)؛  "مارین لوپن"، 7 میلیون و 600 هزار رأی (21.3 درصد)، "فرانسوا فیون"، کاندیدای حزب جمهوری‌خواه 7 میلیون و 200 هزار رأی؛ "ژان لوک ملانشن"، کاندیدای ائتلاف چپ‌گرایان تندرو،  بیش از 7 میلیون رأی و "بنوا آمون"، کاندیدای حزب چپ‌ میانه سوسیالیست، 2 میلیون و 200 هزار رأی به دست آورده بودند.

شکاف های اجتماعی و سیاسی فرانسه و اروپا

به نظر می رسد رودرروی هم قرار گرفتن "ماکرون" و "لوپن" در دور دوم انتخابات ریاست جمهوری فرانسه، جدا از نتیجه نهایی انتخابات، نشانگر بروز شکاف های اجتماعی و سیاسی فرانسه و اروپا است. چرا که با وجود آنکه آقای ماکرون، در دور دوم انتخابات حدود دو سوم آراء را بدست آورد، ولی نتایج نهایی انتخابات نشانگر آن است که از هر سه نفر فرانسوی، یک نفر به فردی با جهانبینی کاملا متفاوت رای داده است. در این نگاه، دور دوم انتخابات ریاست جمهوری فرانسه در واقع بیانگر تقابل های گفتمانی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی شکل گرفته در فرانسه و اروپای امروز بود. تقابل گفتمان امنیت/ناسیونالیسم و گفتمان حقوق بشر /همبستگی؛ تقابل بین جهان گرایان و ملی گرایان؛ تقابل میان طرفداران استفاده از فرصت های جهانی شدن و طرفداران حمایت گرایی؛ تقابل میان طرفداران اروپا و شکاکان/مخالفین اروپا؛ تقابل بین قائلین به چند فرهنگ گرایی و هویت خواهان و شکاف بین جامعه روستایی و نیمه شهری و جامعه شهری. البته کارزارهای انتخاباتی خانم لوپن و آقای ماکرون در یک نقطه اشتراک داشتند و آن معرفی آنها به عنوان کاندیداهای ضد سیستم بود که در مقابل کاندیداهای طرفدار سیستم و جریان اصلی قرار گرفته بودند. می دانیم که دو حزب اصلی کشور یعنی احزاب راست میانه جمهوری خواه و حزب چپ میانه سوسیالیست، پس از نزدیک به 60 سال و برای اولین بار از زمان جمهوری پنجم از حضور در دور دوم انتخابات بازماندند و در کشوری که دهه ها تحت سلطه ساختار سیاسی سنتی چپ - راست قرار داشته است، رای دهندگان آشکارا تمایلات ضد سیستم خود را نشان دادند.

تقابل میان طرفداران اروپا و شکاکان/مخالفین اروپا

در چند سال گذشته فرانسه و بسیاری از کشورهای اروپایی شاهد افزایش حمایت مردمی از احزاب پوپولیست، ملی گرا، ضد سیستم، ضد اروپایی و یا شکاک به اروپا بوده اند. این رشد حمایت تا حدود زیادی پاسخی به رکود اقتصادی، اقدامات مربوط به سیاست ریاضت اقتصادی و بحران منطقه یورو بوده است. بسیاری از تحلیل گران نیز نقصان های دموکراتیک اتحادیه اروپا و نقش اندک شهروندان عادی برای مشارکت در فرایند تصمیم گیری اتحادیه از جمله در مورد شیوه مواجهه با بحران منطقه یورو از جمله دلایل گرایش به این احزاب می دانند. در واقع، تضعیف پذیرش اتحادیه اروپا توسط شهروندان اروپایی و فرانسوی، هم ریشه در ترتیبات نهادی این اتحادیه دارد که از منظر بسیاری از شهروندان اروپایی فرایند تصمیم گیری آن را غیر دموکراتیک می کند و هم به برخی تحولات چون بحران امنیتی و بحران پناه جویی/مهاجرتی باز می گردد که عملا با تقویت گفتمانهای امنیتی و ناسیونالیستی، تضعیف گفتمان همبستگی را به همراه داشته است. به این معنا که، با تضعیف جایگاه اتحادیه به عنوان نهادی که راه حل های موثر و پایدار برای چالش های اتحادیه از جمله در حوزه اقتصادی و پناه جویی ارائه می کند، موجب مخدوش شدن تصویر این اتحادیه شده است. به عنوان مثال، بحران منطقه یورو از این منظر نگران کننده است که یورو به صورت گسترده ای به عنوان عاملی کلیدی برای ثبات در فرانسه و یک عنصر مهم در تسهیل رشد هویت اروپایی در نظر گرفته شده است. با این وجود جامعه فرانسه در کلیت خود همچنان طرفدار اتحادیه اروپاست و چه از منظر اقتصادی و چه از منظر فرهنگی، رویکردهای اروپایی فرانسه را برای آینده شهروندانش مفید ارزیابی می کند. بر اساس داده های نظر سنجی های مختلف نیز، احساسات طرفدار اتحادیه اروپا به استثناء اسپانیا، در بزرگترین کشورهای دیگر عضو اتحادیه اروپا یعنی فرانسه، آلمان، لهستان، ایتالیا و حتی در انگلستان پسابرگزیت افزایش یافته است. به نظر می رسد نگرانی از بی ثباتی؛ عدم قطعیت و همچنین نامشخص بودن تبعات خروج از اتحادیه اروپا را باید مهمترین عامل افزایش احساسات طرفدار اتحادیه اروپای شهروندان اروپایی و فرانسوی به شمار آورد. شهروندان فرانسوی، بی ثباتی اقتصادی و سیاسی انگلستان پسابرگزیت و همچنین سردرگمی نظام حاکمه انگلستان برای مواجهه با پدیدار برگزیت را رصد می کنند.

خانم لوپن اعلام کرده بود که در صورت پیروزی و در صورت بی نتیجه بودن مذاکرات با اتحادیه اروپا، ابتدا برای خروج از یورو و در نهایت خروج از اتحادیه اروپا همه پرسی برگزار خواهد کرد. در نقطه مقابل، آقای مکرون یکی از طرفداران سرسخت اتحادیه اروپاست و اعلام کرده بود که در صورت پیروزی در انتخابات، فرانسه را به مرکز فرماندهی دفاع از اروپای واحد تبدیل می کند. از این منظر، پیروزی آقای ماکرون می تواند خبر مسرت بخشی برای اتحادیه اروپایی باشد که با امواج گرایشات پوپولیستی و ضد قاره دست به گریبان است و همراهی بیشتر دومین اقتصاد اروپا با آن روح تازه ای در کالبدش خواهد دمید.

تقابل میان طرفداران استفاده از فرصت های جهانی شدن با طرفداران حمایت گرایی

این ایده که همگرایی اروپایی به جای مدیریت جنبه های منفی جهانی شدن، موجب تشدید این جنبه ها می شود، در نهایت زمینه را برای افزایش شکاکیت به اروپا در فرانسه و دیگر کشورهای اروپایی فراهم کرده است. نکته قابل توجه دیگر آن است که گفتمان خانم لوپن نیز به مانند گفتمان ترامپ، نشان دهنده یک خلق وخوی در حال تغییر اروپایی ها و آمریکایی هاست که علاقمند به ایستادن در پشت مرزهای خود است؛ در خصوص درگیر شدن در بحرانهای خارجی محتاط است و تمرکزش بر چالش های داخلی است. در ضمن این دیدگاه طرفدارانی دارد که هم برگزیت و احزاب پوپولیسم، شورشی علیه جهانی شدن و درخواست بازگشت به راه حل های محلی هستند. برگزیت نیز به عنوان نمادی از شکست جهانی شدن و مبارزه مردم با سلطه شرکتهای تجاری بزرگ بر زندگی سیاسی و عمومی مردم تعبیر شده است. در این نگاه، این شرکت ها، به چهره زشت جهانی شدن و دشمن اصلی مردم به ویژه افرادی که توسط نیروهای جهانی شدن احساس محرومیت می کنند بدل شده اند. بدیهی است در نقطه مقابل، طرفداران استفاده از فرصت های جهانی شدن نیز در فرانسه پر تعداد هستند و بخش مهمی از طرفداران آقای ماکرون جزء این گروه بودند.

تقابل گفتمان امنیت/ملی گرایی و گفتمان حقوق بشر/همبستگی

گفتمان ملی گرایی/امنیت، گفتمانی مبتنی بر هویت، مذهب و قومیت است که ویژگی اصلی آن امنیتی کردن مسئله پناه جویان و مهاجران است. در این گفتمان، به پناه جویان و به ویژه پناه جویان مسلمان به عنوان تهدیدگر سیستم اجتماعی و فرهنگی فرانسه و عاملی برای گسترش تروریسم در فرانسه نگریسته می شود. بدیهی است حملات تروریستی پاریس و دیگر شهرهای فرانسه، تقویت گزاره اخیر و در نتیجه فزونی یافتن نفوذ این گفتمان را به همراه داشته است.  گفتمان حقوق بشر/همبستگی، گفتمانی مبتنی بر وحدت در حین کثرت است که ضمن اینکه پذیرش پناه جویان را وظیفه ای انسانی می داند،  این مسئله را به عنوان فرصتی برای بروز و تقویت شخصیت چند فرهنگی اروپا در نظر می گیرد. علاوه بر نکات فوق عوامل دیگری در فراز و فرود نفوذ گفتمان های مختلف در فرانسه نقش داشته اند. به عنوان مثال معمولا در در دوره های عدم قطعیت و بحران، گرایش به امنیتی کردن مسائل مختلف در سطح سیاسی و اجتماعی بیشتر می شود. حملات تروریستی پاریس و دیگر شهرهای فرانسه نیز بر عدم قطعیت و پیش بینی ناپذیری محیط سیاسی اجتماعی افزوده است. در ضمن، در حالی که فرانسه، از طیف وسیعی از ابزارهای  مبارزه با اقدامات خرابکارانه سلفی گرایان جهادی بر خوردار است، اتحادیه اروپا  و فرانسه به دو علت ضعف در به اشتراک گذاری اطلاعات و همچنین مرزهای نسبتا باز خود نتوانسته است نقشی پیشرو در حوزه امنیتی ایفا کنند. مشکل دیگر آن است که هرج و مرج ناشی از ورود پناه جویان به اروپا، به گروه های جهادی فرصت بیشتری برای نفوذ می دهد.

مسئله هویت و بازگشت به گذشته ای پرافتخار از واژگان پرکاربرد کمپین انتخاباتی خانم لوپن بوده است. به عنوان مثال، خانم لوپن معتقد است که سیل گسترده مهاجرانی که هم اکنون در فرانسه زندگی می‌کنند هویت مردم فرانسه را به خطر انداخته‌اند. جالب است که ترامپ نیز همواره تاکید می کرد  که مرزهای پر منفذ آمریکا، نه تنها موجب فروریختن حکومت قانون می شود، بلکه خود ایالات متحده را نیز دگرگون می کند. در ضمن کارزارهای انتخاباتی خانم لوپن و برگزیت در انگلستان، هر دو مسئله مهاجرت را با اضطراب شهروندان از تروریسم ترکیب کرده اند.

شکاف بین جامعه کارگری و طبقه برخوردار و بین روستا و شهر

انتخابات ریاست جمهوری فرانسه، شکاف های جغرافیایی و طبقاتی را نیز هویدا کرد. بر اساس آمار منتشر شده توسط وب سایت یورونیوز، در انتخابات ریاست جمهوری فرانسه، جامعه شهری طرفدار امانوئل ماکرون و جامعه روستایی و نیمه شهری این کشور طرفدار مارین لوپن بودند. امانوئل ماکرون اکثریت آراء در شهرهای بزرگ از جمله پاریس، بوردو، لیون را به دست آورد و در مقابل، مارین لوپن توانست رای فرانسوی‌ها را در روستاها، شهرکهای صنعتی و حومه شهرها از آن خود کند. به لحاظ طبقات اجتماعی نیز، در دور اول انتخابات، ۳۴ درصد از رای دهندگان به آقای ماکرون، کارمندان و مدیران سطوح میانی و بالای جامعه و ۱۷ درصد نیز کارگر بودند و در مقابل، تنها ۱۳ درصد از کارمندان سطوح متوسط و بالا به خانم لوپن رای دادند و بیشترین رای دهندگان به او (۳۶ درصد) را کارگران تشکیل می دادند.

نتایج و پیامدها

البته پیش از برگزاری انتخابات دور دوم نیز با توجه به تجارب تاریخی و همچنین ترکیب سیاسی آراء آقای ماکرون، احتمال پیروز او بسیار زیاد ارزیابی می شد. بر اساس تجربه تاریخی، هر گاه یکی از نمایندگان جبهه ملی به دور دوم انتخابات راه یافته بودند، کارزاری سراسری و با حضور تمام احزاب مخالف راست گرایان افراطی شکل گرفته است و موجبات شکست جبهه ملی را فراهم کرده است. در سال ۲۰۰۲ میلادی، ژان ماری لوپن توانست در کنار ژاک شیراک به دور دوم انتخابات ریاست جمهوری راه یابد و تمام احزاب فرانسه برای جلوگیری از ورود آقای لوپن به کاخ الیزه با یکدیگر متحد شدند. آقای ماکرون همچنین موفق شد طیف گسترده تری از گرایشات سیاسی را به خود جلب کند و این به نقطه قوت او در دور دوم انتخابات بدل شد. به عنوان مثال، در دور اول انتخابات، بر اساس آمار منتشر شده توسط وب سایت یورونیوز، از لحاظ پیش زمینه سیاسی، رای دهندگان به امانوئل ماکرون عمدتا دارای گرایش‌های چپ (۴۷ درصد) بودند و پس از آنها،  افراد دارای گرایش‌های میانه (۴۳ درصد) و راست (۱۸ درصد) قرار داشتند. اما پیش زمینه سیاسی رای دهندگان به خانم لوپن کاملا متفاوت بود. ۸۴ درصد از رای دهندگان به او، دارای گرایش راست افراطی بودند، ۱۳ درصد گرایش راست و در نهایت تنها شش درصد رای دهندگان چپ بودند.. با وجود دو مزیت فوق، پیروزی آقای ماکرون تنها در صورت استقبال سراسری از انتخابات پیش رو قابل تحقق بود. شرطی که با حضور گسترده مردم در انتخابات دور دوم متحقق شد.

با وجود پیروزی آقای ماکرون، به نظر می رسد کشور فرانسه، ماها و سالهای پر تلاطمی در پیش رو دارد. چرا که آراء نسبتا بالای خانم لوپن و همچنین آراء شگفتی ساز "ژان لوک ملانشن"، کاندیدای ائتلاف چپ‌گرایان تندرو در دور اول انتخابات، نشانه ای از آن است که فرانسه امروزه به کانون راست و چپ افراطی در اروپا بدل شده است. در این نگاه، در صورتی که آقای ماکرون به ویژه در حوزه اصلاحات اقتصادی و ارتقاء امنیت ملی نتواند به وعده های خود جامه عمل بپوشاند، افزایش گرایشات راست و چپ افراطی در فرانسه و اروپا دور از ذهن نخواهد بود.

برای ارجاع دانشگاهیک حسین مفیدی احمدی، انتخابات ریاست جمهوری فرانسه، پویش ها و چالش ها، مجله سیاسی راهبردی بصائر، شماره 366


برچسب‌ها: امانوئل مکرون, مارین لوپن, انتخابات ریاست جمهوری فرانسه, حمایت گرایی مطالعات خاورمیانه و اروپا...
ما را در سایت مطالعات خاورمیانه و اروپا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : hosseinmofidia بازدید : 126 تاريخ : شنبه 20 خرداد 1396 ساعت: 12:02